دموکراسی تفهیم ناشده
سید احمد ضیا نوری سید احمد ضیا نوری

ژان ژاک روسو  فیلسوف و متفکر سیاسی کشور سویس میگوید:

دموکراسی به مثابه فلسفه، اصل ( برابری ) است. برابری در اصل به این معنی است که همه انسانها،  به حکم انسانیت خود، برابرند و بر یکدیگر برتری ندارند، ولی از لحاظ سیاسی، اصالت برابری به این معنی است که شهروندان در برابر قانون و از لحاظ حقوق و آزادی ها با هم برابرند.  در دموکراسی شهروندان حد اقل از لحاظ حقوقی با هم برابر باشند، برابری در دموکراسی، برابری در فرصت هاست نه لزومآ در دست آورد ها، کسانیکه بطور برابر تحت حمایت قانون باشند میتوانند از فرصت های که نظام اجتماعی و سیاسی فراهم آورده بهره گیرند و به مشارکت و رقابت در زندگی سیاسی بپردازد، به عبارت دیگر برابری، مستلزم عدم تبعیض بین افراد از هر نوع، بویژه از لحاظ قومیت، جنسیت، مذهب وعقیده سیاسی است.

در تعریف دیگر:

دموكراسي از واژه يونانی دموس ( يعني خلق ، مردم) و كراتوس ( يعني حاكميت، قدرت) مشتق است. دموكراسي يكي از انواع حاكميت بوده و وجه مشخص آن اعلام رسمی اصل تبعيت اقليت از اكثريت و به رسميت شناختن آزادی و حقوق مساوی افراد و شهروندان است.

و اما در افغانستان تعریف از دموکراسی وجود ندارد و اگر هم امکان پذیر باشد به نفع خود حکام دولت و زورمندان است که بگونهء غیر انسانی و حقوقی از آن سود میبرند. همینجاست که جامعه و مردم در سر در گمی گیچ، مبهم و نفهمی به سر میبرند و اصل اصالت و معنی دموکراسی را نداسته خود آگاه و نا خود آگاه هر آنچه را که بخواهند تحت نام وعنوان دموکراسی انجام میدهند، البته عواقب درد آلود و غم انگیز آن که ناشی از تفهیم ننمودن پدیده دموکراسی از جانب دولت به مردم  است به جامعه و انسانهای بیگناه جبرآ تحمیل میگردد.

در سخن شخصیت فرهنگی سید حامد نوری شهید بیان سخن و قلم، میآبیم که چنین گفته بود:                           (( هر پدیده نو که میخواهد در افغانستان رونما گردد با عجله وارد میشود و با پراگندگی، دلهره و وسواس. از جمله موارد که علم شد به آن میتوان اشاره نمود که اعلام دموکراسی در افغانستان با عجله و شتاب زدگی صورت پذیرفت. دموکراسی که به معنی عام اش مردم سالاری است،  متآسفانه نود در صد از جامعه ما افغانستان بیسواد هستند،  بیش از سه دهه است که جنگ و خشونت ادامه دارد،  نسل جوانش در دود و باروت و فضای جنگ بزرگ شده اند،  تمام هستی مادی و معنوی اش فرو ریخته،  کار وجود ندارد،  سطح علم و دانش خیلی پایین است و میتود آن نهایت فرسوده و کهنه است که بیش از سی سال قبل است و در جامعه که هزاران دشواری و گرفتاری وجود دارد از جمله فساد اداری نبود مسکن ومشکلات بسیار دیگر.  یکباره شعار دادن دموکراسی در افغانستان خیلی شتاب زده و پیش از وقت بوده.  دموکراسی به حیث یک نظام دلخواه و مطلوب بسیار پسندیده است و مردم افغانستان هم آرزو دارند که دموکراسی در وطن شان نهادینه شود و دموکراسی واقعی به حیث دادن آزادی های اساسی انسانی و مبرم در جامعه افغانستان وجود داشته باشد. اما این نوع دموکراسی در افغانستان به حیث یک شعار باقی مانده و از عمل دموکراسی هیچ خبری نیست، امروز در جامعه ما زور سالاری، جنگ سالاری و تفنگ سالاری کاملآ رایج و معمول است،  حق و حقوق انسانها هر آن ساعت ضایع میشود و مردم از کمترین، جزویترین و اندکترین امکانات زندگی و حقوق مدنی برخوردار نیستند.  جوانیکه بعد از شانزده سال درس و تحصیل فراغت حاصل میکند توقع دارد تا در رشته تخصص اش کار بدست بیاورد اما اگر شناخت واسطه و پول نداشته باشد کاری در ادارات دولتی برایش وجود ندارد، در عوض در چهار راه های شهر کابل بخاطر بدست آوردن دو صد افغانی ایستاده میشود تا به حیث مردکار و یا مزدورکار استخدام شود، کار نمیآبد، اما منسوبین وزرات تحصیلات عالی ادعا مینمایند که دانشگاه های افغانستان چهل هزار محصل فراغت داده است،  در حالیکه تنها به ده هزار تن آنان هم نمیتوانند کار فراهم کنند.

 

 پس این دموکراسی برای مردم چه میدهد؟  تآمین نمودن نفقه خانواده،  لباس یا مسکن،  مسلمآ هیچ وهیچ.         رویکار آوردن دموکراسی در افغانستان بسیار پیش از وقت بوده و همان بوده که در شعار بر روی کاغذ باقیست در حالیکه از مولفه های دموکراسی همین است که آزادیها و حقوق مردم برجسته شود و  تآمین گردد. از دموکراسی استفاده ابزاری و از واژه با مفهوم و مبارک آن استفاده صورت گرفت و زیر نقاب دموکراسی دولتمردان افغانستان و همین نظام کنونی، خود را پنهان کرده اند و به همین بهانه مردم و چه بسا از جوانان ما که بنام دموکراسی و با استفاده از فضای دموکراسی منحرف شدند،  به بیراهه رفتند و به گودال بدبختی فرو رفتند.  لذا برای افغانستان جنگ زده سالها در کار است که مردم  اول باید فرهنگ دموکراسی را بدانند بعد دموکراسی را علمآ بیآموزند و بعد دموکراسی در جامعه افغانستان در عمل پیاده شود )).       

دموکراسی تفیهم ناشده در افغانستان به یک گدی برقی میماند که به هر نحوه که دکانداران دین و (عالمان؟) بخواهند آنرا  به چرخش میآورند و ذریعه مردم از آن استفاده میکنند.  طور مثال:                                         تظاهرات غیر انسانی را براه انداختن، خون انسان را ریختن و به آتش کشیدن، تحت پوشش نام دموکراسی انجام میگیرد.                                                                                                                           قدر مسلم است که غرب و مخصوصآ کشور های منطقه هریک به نوبه خود از نا آرامی ها و تظاهرات افغانستان سود و بهره میبرند که از جمله مهمترین نکات اساسی آن را در سه مورد میتوان یافت.                                  اول:  نبود دانش و عدم سواد کافی در جامعه افغانستان، تا خوب را از بد تفکیک نمایند بعد عمل کنند.                 دوم:  فقر و تنگدستی که دامنگیر مردم است. از اینرو بدستور ایران و پاکستان، مافیا، زورمندان، فرصت طلبان و خاینین، در بدل پول اهداف خصمانه و ضد انسانی سروران شانرا توسط مردم که بیشترآ بی سواد هستند درعمل پیاده میسازند.                                                                                                                       سوم: سوء استفاده از دین و مذهب و یا اسلام را آله دست قرار دادن، چون مردم افغانستان دین باور، سنتی و احساساتی هستند از اینرو اربابان و جنایت پیشه های اداره فعلی میتوانند بسیار ساده و سهل مردم را تحریک نمایند و برنامه های سود جویانه خود را در خون مردم تزریق نمایند.

تظاهرات:

نكته مهم كه در تظاهرات وجود دارد، افزايش اعتقاد افراد به افكارشان است. در روانشناسی ثابت شده كه وقتی فردی مصارف از بابت يك ايده بپردازد، براي فرار از گرفتار آمدن در دام تعارض و تناقض، بيش از گذشته به آن فكر  ملتزم و متعهد ميشود. حضور در تظاهرات مستلزم پذيرش سختی حركت از خانه به محل تجمع است. هرچه سختی بيشتری برای انجام اينكار تحمل شود، تعهد بيشتری به آن فكر و عقيده ای كه برايش تظاهرات انجام میشود، ايجاد خواهد شد. صلح آمیز انسانی و حقوقی.                                                                                اما تظاهرات در افغانستان بگونه دگریست از شهر کابل پایتخت آغاز که آنهم از بهترین مرجع علمی و تحصیلی که دانشگاه کابل نامیده میشود از داخل محوطه بزرگ آن عده زیادی با لباس های نامرتب و سرو صورت با ریش و کلاه پکول ظاهر میشوند که مظاهره داریم، و با دیدن تصویر انسان چنین تصور میکند که اینان یا در بازار مندوی شهر کابل هستند و یا در کهنه فروشی، نخست باید مقررات و اداب مظاهره را دانست و بعد به این عمل دست زد.

 

سپس بدتر از آن تظاهرات خشمگین در شهر مزار شریف و قندهار در 13 و 14 اپریل سال روان 2011م  که به کشته شدن بیش از بیست نفر در هر دو ولایت، که با ویرانی های فراوان تمام شد.  که همه و همه به علت به آتش کشیدن قرآن کریم توسط یک پیشوای مذهبی مسیحی افراطی امریکایی در آغاز ماه اپریل سال جاری بود. مسلمآ سوختاندن و به آتش کشیدن کتب، مکاتب، شفاخانه ها و بیشتر، جرم و جنایت علیه بشریت است و چه آنکه کتاب مقدس را سوزاندن خود نمایانگر جهالت بی خردی و نژاد پرستی را وانمود میکند. اما قرآن مجید را اول باید مطالعه کرد معنی آنرا دانست و بعد درعمل پیاده نمود، قرآن کریم به صراحت قتل انسان بی گناه را جرم دانسته است که کیفر دارد.  کتاب ما مسلمانان در امریکا سوزانده میشود سزایش را در افغانستان به جامعه و مردم خود میدهند که دور از عقل منطق و شیوه انسانی است. متظاهران که انسان ها را در این رویداد ها کشتند مگر نا شنوا و نابینا بودند که در برابر سخنان ریس جمهور کرزی که در نخستین روز آغاز سال تعلیمی اول حمل 1390 خورشیدی که در لیسه اسقلال، که به بهترین دوستان نزدیک اش ( طالبان) خطاب نمود که: ( خیر اس اگه اقه دیر در ده سال مکتب سوختاندین دگه نسوزانین هنوز سر وخت اس...؟)  مگر حامد کرزی نگفت که در چهار صدو پنجاه مکتب که در یک دهه اخیر طالبان به آتش کشیده اند و مسدود است چند جلد قرآن کریم سوخت؟.                                   در مقابل این گفتار کرزی چرا همه سکوت کردند و ندای یکی از داخل کابل یا افغانستان شنیده نشد؟  چرا آگاهان؟ متحیر و متحجر متظاهر دست به اقدامی نزدند، هویداست که مافیای نظام و دولت اجازه مظاهرات را ندادند.           در سه مورد کوتاه دیگر دقت کنید که از جمله صد ها هزار جنایات،  بعد از تحول سال 1371 خورشیدی و از دوره سیاه و منحوس طالبان که به آن اشاره میکنم:

--  درحمله آدمکشان حرفوی طالبان در ولسوالی خواجه غار ولایت تخار در شمال افغانستان تمامی این ولسوالی توسط مزدوران ( ای اس ای  پاکستان، طالبان)  کاملآ  به آتش کشیده صد ها جلد قرآن کریم در خانه ها سوخت و افراد نهایت زیاد نیز دراین میان کشته شدند. به استناد گزارش سازمان ملل،  این رویداد که در جنوری سال 2001 م به وقوع پیوست  طالبان در آن زمان غیر کشتار بی شمار انسانهای بی گناه اعم از کودکان ، این گروه بی رحم و بی عاطفه سی و چهار تن از باشندگان شریف این ولسوالی را در محضرعام اعدام کردند.

--  جنگ در شمالی در جریان سالهای 1996 الی 2001 و قتل عام اهالی.  در جریان جنگ در میدان شمالی، طالبان قصاب به طور منظم و سیستماتیک در جنایات علیه مردم غیر نظامی و نقض قوانین جنگ شرکت داشتند. جدی ترین جنایاتی که طالبان جنایت پیشه در شمالی به آن متهم هستند، عبارتند از:                                                                                                 ویرانی خود سرانه زیر بنا های شهری به شمول خانه های مسکونی که غیر سوختن خانه و اموال مردم، صد ها جلد قرآن مجید نیز در این منازل سوختند،  تخریب باغ ها و سیستم آبیاری،  کوچ اجباری مردم غیر نظامی،  شرکت داشتن در مهاجرت دسته جمعی سه صد هزار نفر از میدان شمالی، توقیف های خود سرانه مردم غیر نظامی از میدان شمالی،   قتل عام غیر نظامیان و مبارزان تسلیم شده که  بیشتر در بگرامی، کلکان، قره باغ و میر بچه کوت انجام دادند.  

-- در داخل صد ها مسجد در افغانستان و کشور های دیگر اسلامی عمل وحشیانه انتحاری صورت میگیرد و غیرکشتار دسته جمعی انسانها در موقع عبادت، صد ها  جلد قرآن کریم در عین زمان میسوزد.  متظاهران چرا در این رویداد ها خموش و ساکت و مبهوت بودید؟   و چرا مظاهره نکردید؟

                                                                                                                                                           مطرح بحث اینجاست که قرآنهای که طالبان اسلام نما و اسلام ستیز  و دیگر جنایت کاران نام نهاد اسلامی میسوزانند با به آتش کشیدن قرآن مجید توسط یک پیرو مسیحی چه فرق دارد؟ هر دو در عمل جنایت قیبح ضد انسانی و عجولانه است. اعمال ننگین طالبان را نادیده میگیرید اما رفتار  وقیحانه آن مسیحی را بازتاب میدهید که گویا هر دو پدیده زشت از هم مجزا هستند، با منطق، تآمل، تعلل، استدلال و شیوه انسانی تظاهرات نمایید و اعمال زشت را تقبیح نمایید. نه اینکه یخن را بر تن و صدا را در گلو پاره میکنید آتش میزنید و انسان را میکشید.  این نباشد راه انسانیت، و نپذیرد اسلام دین، آیین، عقل و منطق.  مسلمانی نباشد در نماز و طلاوت قرآن که معنی آنرا نفهمید.                

                   نمازو یاد خدا از آن به که زیر لب                    بهر فریب خلق بگوی خدا خدا     

اول تن و ظاهر و باطن را پاک و منزه وعاری از جنایت وآلودگی ها نمود، سپس اسلام و اسلامیت را با روح، روان، تن، جان، گوشت، پوست و استخوان به مفهوام اصلی و اساسی آن پذیرفت و عمل کرد.  متظاهران!  قرآن بزرگ را بخوانید بیاموزید وعمل کنید نه که میان هفت پوش در بالا بگذارید، کشتن و خشونت از دید قرآن نه تنها پسندیده نیست بل بر آن خط بطلان کشیده است. اسلام را بازیچه قرار ندهید که دشمن اسلام انسان و انسانیت سخت حیله و نیرنگ دارد بخاطر کشتن من و تو!  بخود آید. 

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید           معشوق همینجاست بیایید بیایید                                                                             معشوق تو همسایه و دیوار بدیوار     در بادیه سر گشته شما در چه هوایید؟                                                                   گر صورت بی صورت معشوق ببینید     هم خواجه و خانه و هم کعبه شمایید                                                     ده بار از آن خانه بر این بام برفتید        یکبار از این خانه بر این بام برایید.

مولانای بزرگ (بخدی)  بلخ.

                                                                                                                                     سویدن  2011 م

 


April 10th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي